سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر حجر، عصر اطلاعات، عصر ارتباطات، عصر فن آوری، عصر دیجیتال.

 


همه اینا ثابت میکنن که پیشرفت بشر همیشه در عصر صورت گرفته

 

 و از صبح زود بیدار شدن آدمی به جایی نمیرسه.^__^

 


[ سه شنبه 92/6/19 ] [ 4:10 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

بابام فارسی کتابی اسمس میده
 
sms

 زده:



سلام آیا میتوانی نان بخری؟؟


 منم براش زدم:


آری پدر اکنون خود را به سرعت به شاطر خواهم رساند و از او طلب نان


خواهم کرد ^___^

پدر چند عدد نان از شاطر طلب کنم؟ ^___^


بعد بابام زنگ زد گفت :


پدر سگ منو مسخره میکنی .اگه جرعت داری بیا خونه...

آیا به نظر شما من امشب به خوانه خواهم رفت؟ ^__^



[ سه شنبه 92/6/19 ] [ 4:7 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

 

 


[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 8:39 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

هنر - قران - ورزش - ورزش

 

 جواب کوبنده وقتی مامانمون میگفت: بچه مگه تو درس نداری

 

 :))) یادش بخیر

 

خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار

 

دیروز تو ماشین دو تا دختر همدیگرو دیدن شروع کردن احوال پرسی

 

اونیکی گفت راستی نامزدت چطوره ؟؟؟

 

دخدره گفت دیگه نامزدم نیست

 

اونیکی شروع کرد که آره بهتر اصن بهت نمیخورد قیافش عین عن بود پسره ی داهاتیه از

 

خود راضی هر موقع میدیدمش حالم بهم میخورد …

 

یهو دختره گفت نامزد نیستیم ازدواج کردیم :|

 

هیچی دیگه راننده زد بغل یه نیم ساعتی چمنارو گاز میزدیم :) ))

 

 

   

خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار

 

 

 

یه جور میگن ما دهه شصتی ها، دهه شصتی ها انگار با ماموت
 
 
 
 
 
 میرفتن 
 
 
 
 
مدرسه و رو کتیبه درس میخوندن
 
 
 
 
والا :|
 
 

 
سلامتی همه دهه هفتادیا :) ))

 

خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار

 

 

پسر :به به چه خوشگلید شما.. اسمتون چیه؟

 

دختر :مدرسان شریف

 


پسر :چی؟

 


دختر :مدرسان شریف

 


پسر :واییی... کجایی هستی؟

 

دختر :مدرسان شریف

 

پسر: خونتون کجاست؟

 

دختر :مدرسان شریف

 

پسر: میتونم شمارتون رو داشته باشم؟

 

دختر :مدرسان شریف

 

پسر (درحال کوبیدن سرخود به دیوار) :شمارت چنده عفسی؟

 

دختر :بیست و نه دوتا شیش

 

خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار

 

 

 
 

 


[ پنج شنبه 92/5/31 ] [ 8:46 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]


[ شنبه 92/4/29 ] [ 7:40 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

امروز گوشی پسر داییم رو بدون این که بفهمه برداشتم و

 

 

اسمم رو به "20009022" تغییر دادم.

 

 

بعد با گوشی خودم این پیامک رو براش فرستادم: " مشترک گرامی، به عرض میرساند

 

 

 شما در قرعه کشی همراه اول ، برنده یک دستگاه

 

 

 خودروی mazda 3 شده اید.ضمن عرض تبریک لطفا جهت دریافت جایزه عدد

 

 

(یه عدد ده رقمی)را به همین شماره بفرستید. هیچکس تنها

 

 

 نیست. همراه اول " بنده خدا از ظهر تا حالا بالای بیست بار اون کد(عدد ده رقمی)

 

 

 رو داره برام میفرسته و من هر دفعه بهش جواب میدادم:

 

 

" مشترک گرامی کد ارسالی شما صحیح نمیباشد. لطفا مجددا ارسال فرمائید" ...

 

 الان اس داده : دهن مارو سرویس کردی همراه اول!!

 

 

منم اس دادم: مشترک گرامی حالا که فحش میدهید مزدا که سهل است

 

 

 دسته بیل هم بهتون نمیدیم!!!!


[ جمعه 92/4/21 ] [ 2:3 صبح ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

یکی از فانتزیام اینه که


برم امریکا تو جلسه معرفی شرکت کنم .


همین وسط ها ی جلسه گوشی Glx ام زنگ بزنه

منم بگم sorry و به راحتی گوشی رو از جیبم در بیارم و در حالی که بقیه


دارن به من میخندند یهو گوشی یکی شون زنگ بزنه ولی هر کاری کنه


گوشی جدید apple اش از جیبش در نیاد . منم یه پوزخند بزنم و


در حالی که بقیه دارن با تعجب به من نگاه میکنند و میگند wait , wait !!!

 


تو افق ناپدید شم :)

 

 

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊

  

 یکی از فانتزیام اینه که

 


کنترل تلویزیون خونمونو بردارم

 


بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری

 


این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم!

 

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

 

یکی از فانتزیام اینه که ..


تهیه کننده برنامه کودک بشم بعدش


بجا این خاله ها،


عمه بیارم!

 

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

 

روابط عمومی افق اعلام کرده که ...


ظرفیت افق تکمیل شده


برید یه جای دیگه محو بشید جون مادرتون!

 


حالا من کجا محو بشم؟!

 

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

 

یکی از فانتزیام اینه که ...


سعی کنم بیدار بمونم


و ببینم کی خوابم میبره


ولی همیشه باز صبش پامیشم یادم نیس!

 

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

 

یکی از فانتزیام اینه که توی یک مهمونی یهو وارد بشم و دخدرا که دارن میوه پوست می کنن

 

 همه دستاشون رو ببرن از خوشتیپی من !!!


و بعد از اینکه یِکَم نشستم ، پاشم حرکت کنم به سمت افق …

 

 

 ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ 

 

یکی از فانتزیام اینه که برای چند سال برم خارج و روی وسایل خونه م پارچه سفید بکشم

 

 و وقتی برگشتم بتکونمشون و خاک بلند بشه و منم سریع از موقعیت استفاده کنم

 

 و توی گرد و غبار محو بشم

  ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊

 

یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی
 
 
 
 خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … !
 


انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن


[ دوشنبه 92/3/27 ] [ 9:2 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

- ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه!



- قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم!

 



- موبایل هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی!

 


- پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن!



- آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن!



- مانیتور هم نشدیم ازمون چشم برندارن!



- کلاه هم نشدیم حداقل باعث سرگرمی ملّت باشیم!

 


- ته دیگ هم نشدیم که واسطه رسیدن بهمون کلی صبر و سعی و تلاش کنن!



- خودکار هم نشدیم که علم و دانش به دست خودمون نوشته بشه!



- کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کله مون بکشن!



- صندلی هم نشدیم چهار نفر بهمون تکیه کنن!

 

- آبدارچی بانک هم نشدیم 1 میلیارد بزنیم به جیب!



- بزم نشدیم یه علفی چیزی به دهنمون شیرین بیاد!



- آفساید که خوبه یه خطای ساده هم نشدیم قدِ یه کارت زرد ازمون حساب ببرن... اه



- بیل گیتس هم نشدیم که 500 دلار در ثانیه درآمدمون باشه





- مامور راهنمایی رانندگی هم نشدیم موقع امتحان گرفتن از زنا کلی بخندیم!






- نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

 


- نوزادم نشدیم یکی بغلمون کنه

 

 

 


[ دوشنبه 92/2/30 ] [ 5:20 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

خنده دار, طنز,سرگرمی

یارو زبونش می‌گرفته،

 

میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟

 

کارمند داروخونه می گه:

 

دیب دیگه چیه؟

 

یارو جواب می ده: دیب

 

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

 

 

کارمنده می گه: والا ما

 

 

تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟

 

 

یارو می گه: بابا دیب،

 

دیب!

 

 

طرف می‌بینه نمی فهمه،

 

 

می ره به رئیس داروخونه می گه.

 

 

اون میآد می پرسه: چی

 

 

می‌خوای عزیزم؟

 

 

یارو می گه: دیب!

 

 

رئیس می پرسه: دیب دیگه

 

 

چیه؟

 

 

یارو می گه: بابا دیب

 

 

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

 

 

رئیس داروخونه می گه:

 

 

تو مطمئنی که اسمش دیبه؟

 

یارو می گه: آره بابا.

 

 

خودم دائم مصرف دارم.

 

 

شما نمی‌دونید دیب چیه؟

 

 

رئیس هم هر کاری می‌کنه،

 

 

نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.

 

 

یکی از کارمندای داروخونه

 

 

میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه

 

 

 مثل همین آقا زبونش می‌گیره.

 

 

فکر کنم بفهمه

 

 

این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.

 

 

رئیس داروخونه که خیلی

 

 

مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه،

 

 

گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع

 

 

برش داره بیارتش.

 

 

می‌رن اون کارمنده رو

 

 

میارن. وقتی می رسه،

 

 

از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

 

 

یارو می گه: دیب!

 

کارمنده می گه: دیب؟

 

یارو: آره.

 

کارمنه می گه: که این

 

 

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟

 

 

یارو میگه: آره،

 

 

همونه.

 

 

کارمند میگه: داریم! چطور

 

 

نفهمیدن تو چی می خوای!؟

 

 

 

همه خیلی خوشحال شدن که

 

 

بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد.

 

 

کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی

 

 

 

یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو

 

 

 

و اونم می ره پی کارش.

 

 

همه جمع می شن دور اون

 

 

کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟

 

 

کارمنده می گه: دیب!

 

می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه

 

چیه؟

 

می گه: بابا همون که این

 

 

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!

 

 

رئیس شاکی می شه و

 

 

 میگه: اینجوری فایده نداره.

 

 

برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟

 

 

کارمنده می گه: تموم شد.

 

 

آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!

 

.

 

.

 

.

 

 

*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*  پوزخند

 


[ جمعه 92/1/2 ] [ 3:21 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

 

تجربه نشون داده

 

وقتی با دوستت دعوات میشه

 

تازه میفهمی چقدر از اسرار زندگیت با خبر بوده !

 

.

.

روباهى داشت با موبایلى شماره میگرفت زاغه از بالاى درخت گفت:

 

 

پایین آنتن نمىده بده برات شماره بگیرم!!

 

روباه تا موبایل رو داد به زاغ

 

 

راغ گفت: این عوض اون قالب پنیری که کلاس سوم ابتدایى ازم زدی !

 

 

.

 

.

 

.

 

زن : عزیزم ، دنبال چی میگردی ؟

 

شوهر : هیچی

 

زن : هیچی !؟

 

یه 4 ساعتی هست زل زدی به اون قباله ازدواج مون!

 

شوهر : دنبال تاریخ انقضا شم !

 

.

 

.

 

.

به یه بنده خدایی میگن:

بزرگترین سوال زندگیت چیه ؟

میگه:.......

برق میره کجا میره !؟

.

.

.

به غضنفر میگن: تاحالا آبجو خوردی؟

میگه: جدا جدا خوردم ولی باهم نه!

.

 

.

 

غضنفر میره خواستگاری بهش میگن حرف دلتو بزن ، میگه گشنمه !

.

 

.

 

.

 

از خواب بیدار شدم بابام اومده میگه بیدار شدی ؟

 

پـَـَـ نــه پـَـَــــ خوابم خودمو زدم به بیداری !

 

.

 

.

 

.

 

گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان ،

 

باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش!چون آدمی که ابله باشه ،

 

معنی اون سکوت رو هم نمیفهمه !

 


[ پنج شنبه 92/1/1 ] [ 11:0 عصر ] [ سوران ]

[ نظرات () ]

   1   2      >
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه